نویسنده : دکتر علی اکبر ولایتی




 

بیت الحکمة یا خزانة الحکمه:

نام بیت الحکمة در منابع کهن فقط در مواردی خاص و اندک یاد شده است. یکی از مشهورترین این موارد، ‌با نام حنین بن اسحاق گره خورده است. در واقع، ‌در اصلی ترین واقعه ای که در آن نام این مرکز بزرگ علمی به میان آمده نام حنین بن اسحاق هم به چشم می خورد.
مأمون، ‌خلیفه ی عباسی، ‌طی فرمانی خطاب به حنین بن اسحاق؛ سلم، ‌رئیس بیت الحکمة؛ ابن ماسویه؛ ‌و حجاج بن یوسف بن مطر فرمان می دهد که آثار و متون یونانی را از روم و جاهای دیگر جمع آوری کنند و به ترجمه ی آنها مشغول شوند (ابن ندیم، ‌ص303؛ ‌ابن ابی اصیبعه، ‌ج1، ‌ص178؛ ‌صفدی، ‌ج13، ‌ص216-217).
پژوهشگران معاصر بیت الحکمه را یک دارالترجمه ی رسمی زیر نظر شخص خلیفه برای نگهداری و ترجمه ی آثار یونانی و دیگر زبان ها به عربی دانسته اند که مترجمان بسیاری در آن به کار مشغول بوده اند (Mackensen. P.124. Hitti,p.310,410) این با توصیف منابع کهن از بیت الحکمه بسیار متفاوت است. برخی هدف از تأسیس بیت الحکمه را سامان دادن به کار ترجمه دانسته اند. (,Nasr,p.12 Mackensen,p.23) و در نتیجه، ‌هنگام پرداختن به بیت الحکمه، به جای توجه به آن چه از نام این نهاد دریافت می شود، ‌از ویژگی های نهضت ترجمه و شیوه ی حنین در ترجمه و مسائلی از این قبیل سخن گفته اند (Krenkow,p.1045؛ تکریتی، ‌ص197). برخی، ‌سال تأسیس بیت الحکمه را 215 ق و نخستین رئیس آن را حنین دانسته اند؛ ‌در حالی که حنین در آن سال فقط 21 سال داشته است (Oَ Leary,p.166) مایرهوف، ‌با اشاره به روایتی از قفطی، گوید که متوکل کاتبان را زیر نظر حنین قرار داد تا او ترجمه های آنان را بررسی کند(Meyerhoff,p.705-706).
بنابر منابع کهن، ‌تنی چند از دانشمندان در آنجا به کار مشغول بوده اند. ابن ندیم نیز اشاره کرده است که بیت الحکمه از زمان هارون برپا بود(ص118). سرپرست بیت الحکمه را ظاهراً «صاحب»می نامیده اند (جاحظ، ‌1411 ق، ‌ص351). بیت الحکمه تا پیش از نابودی برمکیان برپا بوده و در اواخر روزگار مأمون جلسات مناظره در آن برگزار می شده و در قرن چهارم هجری کتاب های کتابخانه ی آن پراکنده شده است. یونس کرامتی مقاله ی ارزشمندی در این باره و تفکیک روایات گوناگون در چیستی بیت الحکمه در دایرة المعارف بزرگ اسلامی تألیف نموده است(ج12، ‌ص274، ‌281).

جندی شاپور:

بر اساس بیشتر منابع تاریخ پزشکی دوران اسلامی، این مرکز علمی در انتقال دانش پزشکی یونانی، ‌ایرانی، ‌و هندی به جهان اسلام نقش فراوان داشته است. الگود بر آن است که مدرسه ی جندی شاپور را شاپور دوم، ‌معروف به ذوالاکتاف، ‌تأسیس کرد ‌و اداره ی آن را به اولیای کلیسای نسطوری سپرد. پس از شاپور دوم، ‌انوشیروان در گردآوری و ترجمه ی متون یونانی و هندی کوشید و در زمان او جندی شاپور به اوج شکوفایی علمی رسید. (Brown,p,21-22). اعرب از طریق حارث بن کلده، ‌که خود در علم طب دانش آموخته ی جندی شاپور بود، اهمیت جندی شاپور پی بردند (ابن جلجل، ‌ص54؛ ‌ابن عبری، ‌ص156). استادان و پزشکان در فاصله ی فتح این شهر، در روزگار خلافت عمر، تا اوایل دوره ی عباسی مجبور بودند مستقل از حمایت حکومت وقت به کار خود ادامه دهند و مدرسه و بیمارستان شهر را اداره کنند. در سال 148 ق خلیفه منصور به بیماری سختی مبتلا شد و، ‌به همین سبب، ‌حاذق ترین پزشک و رئیس پزشکان جندی شاپور جرجیس بن بختیشوع، ‌را نزد خود به بغداد طلبید و این آغاز رابطه ی طولانی مدت جندی شاپور با دربار بود (محمدی، ص7).
بسیاری از پژوهشگران درباره ی اهمیت مدرسه جندی شاپور در انتقال دانش های دوره ی باستان، ‌به ویژه پزشکی، به جهان اسلام نظری یکسان دارند و آن را اصلی ترین واسطه ی انتقال پزشکی هند به جهان عرب زبان می دانند (ایرنیکا، ‌ذیل «جندی شاپور»). جندی شاپوریان، ‌افزون بر ترجمه، ‌به تألیف آثاری در پزشکی و داروسازی پرداختند. آثار تألیفی پزشکان جندی شاپور اغلب از میان رفته و فقط نامی و یا نقل قولی از آنها باقی مانده است. مهم ترین اثری که از این مدرسه به دست آمده، کناش جرجیس حَنّا از قرن دوم هجری همراه با تفسیر آن به قلم صهاربخت بن ماسرجیس است.
منبع مقاله :
ولایتی، علی اکبر؛ (1389)، حنین بن اسحاق، (آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران/19)، تهران: نشر امیر کبیر؛ چاپ اول 1390.